سفارش تبلیغ
صبا ویژن


تودنیای منی اما به دنیا اعتمادی نیست

سالهاست که مرده ام...

به ساعت نگاه میکنم حدود سه نصف شب است

چشم میبندم تا مبادا که چشمانت را از یاد برده باشم و طبق عادت کنار پنجره میروم

سوسوی چند چراغ مهربان و سایه های کشدار شب گردان و خاکستری گسترده بر حاشیه ها

و صدای هیجان انگیز چند سگ وبانک آسمانی چند خروس

از شوق به هوا می پرم

چون کودکم و خوشحال که هنوز معمای سبز رودخانه از دور برایم حل نشده است

آری از شوق به هوا می پرم و خوب میدانم...

سالهاست که مرده ام...


نوشته شده در یکشنبه 91/5/29ساعت 2:22 صبح توسط ( nima yaghoobi نظرات ( ) |


قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت