آن روز تکه ای از تنهائیم را در کنار غربت چشمانم جا گذاشتم و از احساس قشنگی نوشتم که ذره ذره جام بلورین زندگی ام را از احساس ناب دوست داشتن پر کرد و چه کودکانه خوابهای شبانه ام لبریز از پری قصه ها شد بال شاپرکها را لمس میکنم تا همیشه نگه دارم این احساس شیشه ای و بوی یاس را... تو اما یک شب به آسمان نگاه کردی و هیچ ستاره ای ندیدی پس بدان امشب نخواهم خفت که تا بامداد برایت چشمک بزنم تا تک ستاره آسمانت باشم.
نوشته شده در جمعه 91/8/5ساعت
1:29 صبح توسط ( nima yaghoobi نظرات ( ) |
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |